علی جونم و سفر به مشهد و ماه رمضون و...
سلام خاله جون زیبای خودم نازدونه ی ما چند روز مونده به ماه رمضون به همرا پدرجون و مادرجون و خاله جونا و ارمیا مشرف شدن به شهر زیارتی مشهد مقدس!!! البته دومین سفر علی جون بود... علی اقا تو سفر پسر خیلی خوبی بود...غذاشو میخورد..لجبازی نمیکرد...هرچیزی که تو بازار میدید بهونه نمیگرفت و نمی خواست...اما فقط تنبلی میکرد و راه نمی اومد و زود میگفت :خسته شدم...بعدهم یا مامانی بغلش میکرد یا میرفت رو دوش پدرجون! این خسته شدم علی جون معمولا خیلی جا ها استفاده میشه...میخوابه بیدار میشه میگه:خسته شدم یه کم بازی میکنه زودی میگه:خسته شدم! تنها مشکلی که هست اینه که تو وداداشی خیلی همو دوست هم دارینا ولی خیلی نسبت ب...
نویسنده :
مامان زهره
14:22